یه رفیقی دارم که میگه: من نمیگم آقای ای خوبه یا بد. ممکنه خوبیهایی داشته باشه. بدیهایی هم ممکنه داشته باشه. ولی نمیدونم چرا هروقت به حرفاش گوش میدم، سیر نمیشم. دلم میخواد تا آخر پای حرفاش بشینم و از جام بلند نشم».
به نظر شما دلیلش چیه؟ اینکه رهبر امیدوارانه حرف میزنه؟ جوانگراست؟ به آینده خوشبینه؟ استدلالهای قانع کننده میاره؟ یا این ادّعا صرفا توهّمه و واقعیت نداره؟
روزی که در دیدار رهبری با فرهنگیان لابهلای شلوغی جمعیّت نشسته بودم و از چپ و راست و جلو و عقب در حدّ لهشدگی بهم فشار میاومد، چشم و گوشم به یه آقای عینکی بود، با محاسن سفید و عمّامه مشکلی، در یه زمینه سبز خیلی بزرگ. اون آقا، یه جایی یه حرف قشنگی زد: آفریقا منابع طبیعی زیادی داشت امّا کسی نبود که از اونها استفادهی درست بکنه. کشورهای استعمارگر که منابع انسانی زیادی داشتن اومدن و این منابع رو غارت کردن و به اینجا رسیدن».
شاید بگید ربطش به معلّمی و فرهنگیان چیه؟ اینجا بود که رهبر به نوعی توپ رو تو زمین ما انداخت، یا بهتر بگم یه شأن تازهای به معلمها داد، فراتر از همهی کلیشههایی که تا به حال شنیدیم: شما وظیفه دارید که این منابع انسانی رو تولید کنید! شما باید به دانشآموزان نگاه ملّی بدید! کلاس درس شما یه نقطه کوچیک ولی خیلی مهم از پازل پیشرفت کشوره!»
میدونم اگه زودتر از اینها این مطلب رو مینوشتم چیزای زیادتری داشتم برای گفتن. از وضعیت شغلی معلّمها که باید تأمین بشه، نگاه جامعه به معلّمی ارتقا پیدا کنه، نگاه نخبگان خیلی بیشتر و. ولی این یه تیکه از حرفاش خیلی به دلم نشست و حالاحالا تو یادم میمونه. شما چی فکر میکنید؟ با این نگاه انسانساز» موافقید یا مخالف؟